دانشجو شولی

هو الحق
در دهه هشتاد یک بحثی بود به نام دانشجو پولی!
در آن زمان و تا این زمان برخی توانسته اند با پول به پای زحمات برخی دیگر برسند و با هم سر یک کلاس نشسته و مدرک یکسان دریافت کنند! فارغ از پدیده ی دانشجو پولی، گویا پدیده ای دیگر دامن دانشجویان دهه نودی را لکه دار کرده به نام دانشجو شولی!!!
دانشجویی که می بایست دانش را بجوید، بجورَد، و بجوَد، اکنون جویده خوار شده است!
قرار بود دانشجو قائم باشد، موثر باشد، کاوش کند! قرار بوده محکم باشد، در راه حق استخوان بترکاند. اما گویا بی استخوان شده شل شده، به گمانم دیگر عصب هم ندارد! مگر این همه رخوت و بی خیالی مسبوق به سابقه بوده؟!
قرار بود دنیا را جای بهتری کنیم، قرار بود با مثلث تحصیل، تهذیب، ورزش عروج کنیم! نه اینکه در برمودای سلف، کلاس، خوابگاه غرق شویم!!! افرادی که سعی می کنند خود را از چنگال این برمودا برهانند و بالا بیایند، به نوک هرم نزدیکتر می شوند، رشد می کنند، کامل می شوند، اما افرادی که بر فرورفتن هر چه بیشتر در این مثلث، مُصِر هستند، سرنوشتی جز مرگ در انتظارشان نیست! باید احساسشان، نشاطشان و انسانیت شان را مومیایی کرده و در تابوت، در قعر این هرم نابودی بگذارند.
خواهران و برادرانم بیدار شوید از این خواب عدم، پاره کنید بندهایتان را، بشکنید تابوت های خودساخته را! تابوتِ نمی توانم، تابوتِ بی هدفی، تابوتِ بی تحرکی و تابوتِ به من چه؟!
اساس تمامی موجودات زنده و غیر زنده تحرک است. آبی که راکد باشد می گندد، انسانی که تحرک نداشته باشد انسان نیست! شاید هم باشد ولی قطعا از نوع لفی خسر!
دغدغه دانشجوی امروز فقر و غنا نیست، استکبار و استضعاف، طرفداری از مظلوم نیست! انسان بودن نیست! منفعت است، آن هم نه اجتماعی، بلکه شخصی!!!
تا می گویی انتقاد، صحبت از سلف می کنند و از خوابگاه و از حجم کم اینترنت و حجم بالای ثانیه هایی که مجبورند سر کلاس بنشینند تا مدرکی بگیرند برای نازکی کار و کلفتی نان!
باید بوفه ها را تعطیل کرد! باید عینک فروشی زد، مدت هاست که یا کور شده ایم یا فقط اطراف خود را می بینیم! البته برخی مان خوب می بینیم، خیلی هم خوب می بینیم، اما فقط خودمان را، جیب مان را، میزمان را، شکم مان را، زیر… زیر… زیر شلواری مان را!!!
به نظرم برای جامعه ی دانشجویی، هیچ توهینی بالاتر از این وضعیتی که امروز دچار آن است وجود ندارد!
پ.ن:شولی نوعی آش شل است که در یزد طبخ می شود!
«محق»