تحلیلی و انتقادیمکتوباتیادداشت ها

حجاب

هوالحق

مقدمه

ابتدای این وقایع حال عجیبی داشتم. دست و دلم به نوشتن، گفتن و حتی اندیشیدن نمی‌رفت. کلافه‌کننده بود. خبر فوت خانم امینی و انتساب آن به گشت ارشاد و مسئله‌ی حجاب، سرم را به درد می‌آورد. برای آرام کردن این ذهن مشوش و پرسوال، که در تنی مریض و خسته از سفر آرام نداشت، قلمی به دست گرفتم و آنچه می‌اندیشیدم را نوشتم. نوشته‌ها اصلا نظم نداشتند. نه سر و نه ته!
از موضع گرفتن و مخالفتِ مخالف نمی‌ترسم، ولی در این موضوع نمی‌توانستم موضع بگیرم!
یکم اینکه درد خیلی شدید بود.
دوم، ابعاد ماجرا اصلا مشخص نیست. روایت‌ها یک‌سویه و عموما از سمت کسانی بود که به دنبال دست‌آویزی بودند برای اثبات نظرشان پیرامون حجاب و گشت.
سوم، عموما بازی در جبر مجازی را نمی‌پسندم. وایرال‌نگاری را دوست ندارم. می‌خواهم قدری تب و تاب ماجرا بخوابد تا بتوان در شرایطی آرام، منطقی‌تر به موضوع نگاه کرد.
چهارم اینکه سوالات اساسی و عمده‌ای ذهنم را برآشفته بود. «اگر مشروعی غیرمعروف شود، وظیفه‌ی حکومت اسلامی تا دوباره معروف کردن آن چیست؟ باید تعطیلش کند؟ یا اجبار کند؟» «اصلا معروف یعنی نیکو؟! یا نیکویی که جامعه آن را نیکو بداند؟! یا هرآن‌چه جامعه نیکو می‌داند؟!» «حجاب حکمی شرعی است و رعایت آن بر مسلمین واجب است، حال اگر کسی معتقد نبود یا از اهل کتاب بود که دیگر حکم شرعی برایش معنا ندارد. لذا پوشش قاعده‌ای اجتماعی می‌شود، پس حد پوشش را هم می‌شود مطابق خواست اجتماع تغییر داد یا نه؟!» «اگر حجاب آزاد شود، چه تضمینی وجود دارد که به آزادی پوشش سر اکتفا شود و تا منتهی الیه ولنگاری‌های جنسی و اباهه‌گری پیش نرویم؟!» «فایده‌ی گشت ارشاد در تمام این سال‌ها چه بوده است؟ حجاب را ترویج کرده یا تنفر؟! اصلا کارش ترویج بوده یا چیز دیگری؟!»
این‌ها مشتی از خروارها سوالی بود که سلول‌های عصبی مغزم را گره زده بودند! گذشت و ذهن قدری آرام گرفت. نتایج برخی‌اش را در قالب تعدادی پست در همین صفحه منتشر می‌کنم. امید است که مورد رضای حق تعالی قرار گیرد. ان‌شاءالله

حجاب

سال‌ها کارکرد حجاب را جلوگیری از تحریک مردان معرفی کرده‌اند. البته یکی از کارکردهایش حفظ سلامت روانی و اخلاقی جامعه است، اما فقط این نیست. ما کمتر به جنبه‌ی زنانه‌ی حجاب پرداخته‌ایم. بنابرنظر برخی، حجاب صرفا بر زنان مسلمان آزاده واجب است. یعنی فقط زن مسلمان است که شایسته‌ی موهبتی به نام حجاب است. عجیب است! متاسفانه کمتر زنی است که چنین نگاهی به فریضه‌ی حجاب داشته باشد و بنده دلیل آن را رویکرد تربیتیِ وارداتی، چه در نهاد آموزش و پرورش و چه در نهاد خانواده، می‌دانم. رویکردی که هدفش ایجاد رفتار مطلوب است، نه رفتارکننده‌ی مطلوب! برایش چادری شدن اهمیت دارد نه حب خدا را در دل پروراندن، که اگر دومی مدنظر بود، رفتار مطلوب برآمده از شناخت و اعتقاد هم نمایان می‌شد. اما متاسفانه حتی روابط ما با خداوند متعال هم متأثر از مدرنیته غربی، داد و ستدی شده! حجابی داشته باشیم و نمازی بدهیم و بهشتی بگیریم! شوق محبوب و جهاد از سر وظیفه و این‌ها کیلویی چند؟! فکر نان کن که خربزه آب است!

در این‌که حجاب کلید حضور زن در جامعه به دور از ایجاد مزاحمت و تعرض است که شکی نیست و بنده هم قصد تکرار مکررات و نگارش واضحات را ندارم. اما حجاب علاوه بر ممانعت از مزاحمت‌هایی که در وهله‌ی اول در ذهن ما نقش بست، از سایر مزاحمت‌ها نیز جلوگیری می‌کند. این‌که دیگران، انسان را صرفا بر اساس زیبایی ظاهری و هر آن‌چه که در به‌دست‌آوردن آن نقشی نداشته قضاوت کنند، هم نوعی مزاحمت است. انسان به داشته‌هایش معتبر نیست، کرده‌هایش برایش خلق اعتبار می‌کنند. حجاب مانعی است برای قضاوت‌کنندگانی که معیارشان جبر زمانه است و نه دستاوردهای شخص. اگر دختری دارید که در سنین کودکی است کتاب «لینالونا» اثر سرکار خانم کلر ژوبرت را به او هدیه دهید. حجاب را از همین منظر بررسی کرده است.

پیمایش عمومی موسسه بینا در سال 1399 نکته‌ی قابل توجهی دارد. سوال این است:«میزان اعتقاد به لزوم حضور در اجتماع بدون حجاب شرعی» 55 درصد «بسیار مخالف»، 10 درصد «بسیار موافق»، 15 درصد «تاحدی موافق»، 18 درصد «تاحدی مخالف» و 2 درصد «سایر/نمی‌دانم» را انتخاب کرده‌اند. جالب است که برخلاف تصوری که رسانه قالب کرده است، اکثریت مردم با حجاب اجباری موافق هستند. اما نکته‌ی جالب‌تر آن‌که در میان مردان مجرد 41 درصد، زنان مجرد 31 درصد، مردان متاهل 27 درصد و زنان متاهل 18 درصد مخالف حجاب اجباری هستند که آمار معناداری است! بدیهی است که تفاوت آمار میان متاهلین و مجردان قدری به نیازهای ارضانشده بازمی‌گردد، اما بخش اعظمی از آن خطری است که متاهلان آن را درک می‌کنند و مجردان از آن کم‌خبرترند.

بی‌حجابی یعنی رقابت. رقابت بر سر ماده‌ی آلفا بودن! یعنی از میدان به در کردن رقیبان هم‌جنس برای افزایش احتمال تحقق و کیفیت جفت‌یابی! ممکن است برخی از این تعابیر آزرده‌خاطر شوند. درست هم هست. انسان از این حرف‌ها و نسبت‌ها ناراحت می‌شود، اما حرجی بر گردن من نیست. حقیقت نگاه به انسان در تمدن مادی و مدرن، چنین دردناک است. همان تمدنی که این‌هایی که امروز کف خیابان داد می‌کشند، طالب آن هستند، فارغ از اینکه حقیقتش را درک کرده باشند! این ماده‌های آلفا تهدیدی برای زندگی متاهلین هستند. یعنی زن دائما باید نگران باشد که هم‌جنسش دل شوهرش را ندزدد و زندگی‌اش را بر سرش آوار نسازد. که البته همان ماده‌ی آلفا هم روزی میان‌سال می‌شود و در دسته‌ی امگا قرار می‌گیرد. آن وقت است که خود نیز مزه‌ی تلخ ناکامی در این رقابت را خواهد چشید. مجردها شاید خیلی این خطر را فهم نکنند، اما عاقبت آتش این مسابقه، دامن ایشان را نیز می‌گیرد. بحثش مفصل است. فقط سربسته و خلاصه عرض کنم که این رقابت، فرصت نمایش زیبایی‌های اکتسابی و باطنی را منوط به برخورداری از زیبایی ظاهری و جذابیت جنسی می‌کند، لذا فرصت زندگی از آن‌هایی که نیکو سیرت‌اند اما زیبایی صورت کمتری(تازه آن هم با ملاک‌های وارداتی غربی!) دارند، گرفته می‌شود.

مشکل ما با غرب و تمدن مدرنش بر سر بی‌حجابی نیست، که فقط با بی‌حجابی مخالف باشیم. مسئله‌ی ما سر نوع نگاه به انسان، هستی و روابط بین این دو است. طرز نگاه به این‌هاست که نتیجه‌ش می‌شود بی‌حجابی. این فسادها حاصل جهان‌بینی غربی است. متاسفانه این عینکی است که خیلی‌هایمان داریم. طرف سه من ریش دارد، رگ گردنش هم برای بی‌حجابی و… باد می‌کند، ولی قائل به اقتصاد آزاد است، مال‌سازی می‌کند، با اصحاب زر و زور سر در یک کاسه می‌کند، اهل خدا و پیغمبر هم هست ها، اما فهمش از مسائل همان‌گونه است که فهم غربی‌ها! فکر می‌کند دارد کار دست را انجام می‌دهد، ولی در حقیقت جور دیگری است. همه‌جا نمی‌شود «نومن ببعض» و «نکفر ببعض» بود! لیبرالیسم فرهنگی اشانتیون اجباری لیبرالیسم اقتصادی است! نمی‌توان جامعه را سمت مدرنیته هل داد و مانع بروز نمودهای آن در جامعه شد. بحثش مفصل است و در این مجال نمی‌گنجد، اما علی الحساب مناظره سرکار خانم پریچهر جنتی و حاج آقا سرلک را با اجرای محمدرضا حیاتی در برنامه‌ی رینگ آپارات ببینید.

گشت ارشاد

در این که پوشش امری اجتماعی است، شکی نیست. برخی حجاب را از پوشش تفکیک کرده و حجاب را شرعی و پوشش را در گرو قانون می‌دانند. ایشان معتقدند که قاعده اجتماعی را باید قانون تعیین کند و کار مجلس است، پس می‌توان حد پوشش را بر اساس خواست عرف و فارغ از شرع تعیین کرد. در نظام حکمرانی سکولار چنین قاعده‌‌ای صادق است. اما زمانی که حکومتی ادعای اسلامیت دارد، نمی‌شود قانون مدنی را جدا از قاعده‌ی شرعیِ اجتماعی دید! این دو در جامعه‌ی اسلامی یکی است. فقط سوال اینجاست که اگر زمانی جمهوریت نظام، در تقابل با اسلامیت آن قرار گرفت، تکلیف چیست؟! یعنی اگر زمانی عده‌ی زیادی گفتند حجاب را نمی‌خواهند، تا دوباره معروف و محبوب شدنِ حجاب، باید آن را تعطیل کرد؟ اجبار کارساز خواهد بود؟ یا راه دیگری؟

از آن‌جایی که جمهوریت نظام برخاسته از اسلامیت آن است، جواب این سوالات و حد و حدود میان این دو مفهوم، در جدال میان فقها روشن خواهد شد. لذا بنده صلاحیت اظهار نظر در این مورد را ندارم. اما این را می‌دانم که چه حکومت با قانون شرعی اداره شود، چه با قانون مدنیِ انسان‌محور، در هر دو صورت میزان آزادی در پوشش حدِ یقفی دارد که هنجار آن جامعه محسوب می‌شود! در همین روزهای اخیر، خانمی در اروپا و در اعتراض به حجاب اجباری، بالاتنه‌اش را عریان کرد.(که از خبر بیست و سی هم با سانسور خیلی ناشیانه پخش شده و این از عجایب و تناقضات زیاد این روزهای صدا و سیما است.) اما کمتر کسی پرسید که چرا فقط بالاتنه! چرا برخی از نقاط همان بالاتنه را هم پوشانده بود؟ علتش آن است که همان کشور اروپایی هم در آزادی پوشش(یا بهتر بگوییم ولنگاری) هنجار و حدودی دارد که اگر نقض شود، با عاملش برخورد می‌شود.

آن غرب‌پرستانی که به گشت ارشاد ایراد می‌گیرند، چه جوابی در مقابل چنین برخوردهایی در غرب دارند؟ حالا شاخه‌ی خاصی از پلیس برای این کار تعریف نشده ولی پلیس‌شان این کار را انجام می‌دهد. چطور می‌شود آن‌ها نایس باشند و ما جهان سومی؟! اگر قرار باشد کسی به بهانه‌ی آزادی و حقش به آزادی و حق دیگران تجاوز کند، باید کسی باشد تا با او برخورد کند و متجاوز را سر جایش بنشاند. البته باید اصولش را بلد باشد. بر سر کیفیتش می‌شود صحبت کرد ولی لزوم وجودش از اوضحِ واضحات است.

مهم دیگری که نباید از آن غافل شد، اصلاح ساختارهای سوق‌دهنده به سمت رذالت است. صرفا نباید به دنبال کندن علف‌های هرز بود، باید پی تحول آن خاکی بود که هرز پرور است! اشکال اینجاست که در نظر برخی فقط گناهان منافی عفت نافرمانی از فرمان خداوند است! برای همین هم رگ گردن‌مان برای بی‌حجابی، روابط نامشروع و… باد می‌کند، اما در قبال بسیاری از منکرات و جنایات اقتصادی(از قبیل تبعیض، اصالت سود و رقابت، ربا و…) تربیتی(چرخ‌دنده‌سازی به‌جای انسان‌سازی و…) سیاسی(دروغ،ریا و…) بی‌حسیم. غافل از اینکه همین‌هاست که در قالب آن بی‌حجابی نتیجه‌اش را نشان می‌دهد! برای همین است که این‌ها هم گشت ارشاد می‌خواهد. این ساختارهای معیوب است که مانعِ تحققِ حقوقِ بشرِ راستینِ اسلامی می‌گردد. ساختارهای دیگری که نیاز به اصلاح دارند، ساختارهای موظف ولی منفعل در امر هدایت‌اند! موازی‌کاری، تعدد و تکثر متولیان فرهنگ، کار را برای بررسی بازدهی عملکرد و مطالبه‌ی درست دشوار کرده است. نمی‌شود این‌ها لنگ بزنند، ساختارهای تولید شرارت هم در ضلالت مردم بدوند و تو به گشت ارشاد بگویی بگیر! نیاموخته را آزمودن خطاست!

«محق»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا