تحلیلی و انتقادیمکتوباتیادداشت ها

دیگ زودپز

هوالحق

بدون توضیح اضافه‌ای گفتگوی زیر را بخوانید. جلسه‌ی جبهه‌ی فرهنگی با عنوان «نشست بررسی و تحلیل آخرین وضعیت اغتشاشات اخیر» در روز سه‌شنبه مورخ دوازدهم مهرماه یک‌هزار و چهارصد و یک.
من:«چندسالی است که صحبت از این است که یک مکان را در یزد ویژه اعتراض و تجمع اختصاص دهند. آیا این اتفاق در دولت آقای رییسی خواهد افتاد؟ به اضافه‌ی اینکه ما عموما در فتنه‌ها این جمله را می‌شنویم که صف اعتراض از اغتشاش جداست. معترضین صف‌شان را جدا کنند. خب حالا اگر یک شهروندی از جمهوری اسلامی بگوید که اسلام را قبول ندارد یا مثلا زرتشتی است و طبعا حجاب برای او الزام شرعی ندارد، آیا امکان اعتراض مسالمت‌آمیز برایش فراهم است؟»

عزیزی:«چندساله که صحبت اختصاص فضا هست، قبلا چند نقطه شناسایی شده بود و به تهران هم اعلام شده بود. [مجددا] چندماه پیش بحثش مطرح شد [تا] یک فضایی آماده بشه برای اونایی که اعتراض دارند. اعتراض منطقی. اعتراض صنفی دارد، کارگری، [راجع به] تعدیل و حقوق و… . برای اینکه مسوولین صدایشان را بشنوند و به‌جای اینکه بیایند جلوی استانداری، یک جایی باشد که بتوانند اعتراض کنند.»

من:«اعتراض منطقی را تعریف کنید.»

عزیزی:«ببینید اعتراض باید منطقی باشد. الان نگاه کنید در همین ایام و اوضاع در کارخانه‌ای به علت اختلاف یک هیئت امنا با مدیرعامل، کارگرها رو تحریک کردند که تحصن کنند، درحالیکه هیچ مشکلی ندارند. خب در این شرایط فضا بدهیم به این‌ها که چی؟! منطقی بودن یعنی کسی که حرف حقی دارد. [مثل] آن معلمی که حقوق نگرفته یا می‌خواهد رسمی شود. ولی در همین معلمین یک مجمع صنفی غیرقانونی داریم [که] کاملا سوار بر تفکرات چپ مارکسیستی است، مثل منافقین، که اخیرا هم با نیروهایشان برخورد شد. این‌ها هم هی معلم‌ها را تحریک می‌کنند در تجمعات مختلف که سر کلاس نروید و معلم‌ها اصلا حواس‌شان نیست که چه کسی در حال تحریک آن‌هاست. از پشت صحنه خبر ندارند. این‌ها غیرمنطقی است. خیلی هم کار سختی است جدا کردن این‌ها. اینکه هرروز درخواست وجود دارد که ما می‌خواهیم تجمع کنیم، کنترلش کار سختی است. و اما یک نکته راجع به حجاب زرتشتی‌ها که گفتید، زرتشتی‌ها بی‌حجاب نیستند. آن‌ها هم قائل به حجابند. ضمن اینکه حکومت تعیین می‌کند قوانین را. زمان پیغمبر هم یهودیان در ازای حتی زندگی‌شان جزیه می‌دادند. نمی‌توانند که چون مسلمان نیستند، کشف حجاب کنند. قانون اجازه نمی‌دهد. در خانه هرکاری می‌خواهی بکن، [اما] بیرون اجتماع است. قانون خودش را دارد.»

من:«این‌که اعتراض به حجاب مخل به مبانی اسلام باشد یا نباشد که بحثش جدا و مفصل است، من واردش نمی‌شوم، اما این بحث را زیاد می‌شنویم که عده‌ای یا حزبی اختلاف نظری با رهبری دارند و درخواست تجمع. مثلا سر ماجرای منع واردات واکسن فایزر، عده‌ای مخالف نظر رهبری بودند. اگر حزبی به شما مراجعه کند و درخواست تجمع در مخالفت با نظر رهبری داشته باشد، شما به آن مجوز می‌دهید؟»

عزیزی:«من؟ نه.»

من:«چرا؟!»

عزیزی:«مخالفم. کسی را هم سرکار نمی‌گذارم. بنده چون اعتقاداتم اینه. اعتقاد شخصیم این رو میگه که کسی که مخالف نظر رهبری بخواهد [جمله ناتمام می‌ماند] اگر نگاه کنید [دوباره جمله ناتمام می‌ماند] ما یک چارچوب و حدی و خط قرمزی و یک جایی را آدم باید برای خودش نگه دارد. این رو اعتقادات من میگه ها.»

من:«مگر قرار است شما از اعتقادات شخصی خودتان در قانون استفاده کنید؟!»

عزیزی:«نه، قانون را دارم می‌گویم. اگر غیرقانونی گفتم شما باید بگی این قانون نیست. من میگم حدود و چارچوب. مثلا یه حد و حدودی باید نظام داشته باشه یا نه؟! یه اصولی یه فاصله‌ای یه مانعی. اگر نباشه که همین هرج و مرجه. البته [بعضی] بارها بلند میشن جلوی خود آقا. بعضا توهین‌آمیز هم صحبت می‌کنند. آقا هم می‌نشینند، گوش می‌دهند. جواب هم می‌دهند. ولی اینکه مثلا باب بشه هرکسی گوشه‌ای بلند بشه بگه من نسبت به نظر رهبری مخالفم چون واکسن [جمله ناتمام می‌ماند] ببخشید واکسن که من خودم دیدم جان مردم را نجات داد،حالا یه عده هم مخالفن. باشن برای خودشون. خب اونا نزنند. حق اعتراض و تجمع ندارند. چون اصل نظام در قوانینی که مربوط به ستاد ملیه [جمله ناتمام می‌ماند] آقا فرمودند چی؟! فرمودند هرچه ستاد ملی بگه من رعایت می‌کنم، لذا هنوز ما الان داریم [جمله ناتمام می‌ماند] آقای مهدوی شما دارید روضه‌هاتون را برگزار می‌کنید یا نمی‌کنید؟! هنوز آقا تنهایی روضه می‌خواند. این مثل همونه که دکتر امام به امام توصیه‌ای کردند و امام به دکتر گفت هرچه تو تشخیص دادی، الان من مقلد تو هستم. حد رو نگاه کنید. لذا آقا میاد خودشو در چارچوب کرونا قرار میده، [اما] یه عده میان میگن چون واکسن رو قبول نداریم، ما مخالفیم. یا چون واکسن خوب نیست یا بده، ما بیایم اعتراض کنیم. نه، اینجا حق اعتراض جمعی با اونا نیست.»

من:«این فرموده‌ی شما خلاف قانون اساسی است. اصل 27 می‌گوید هرگونه[جمله‌ام توسط یکی از حضار قطع می‌شود]»

آن حاضر:«این دیگه مباحثه‌ی شخصیه.»

من:«نه نه. این مباحثه‌ی شخصی نیست. ببینید وقتی یک دیگ زودپز می‌ترکد، هم اشکال از شعله‌ی زیاد زیرش است و هم شخصی که دستش را روی سوپاپ اطمینان گذاشته. یعنی ما این طرف یک تحلیلی [گزارش خود آقای عزیزی که ابتدای جلسه از اوضاع جامعه دادند] را شنیده‌ایم و می‌گوییم شعله‌ی زیر دیگ خیلی زیاد است، اما از آن طرف نمی‌گوییم چه کسی رو سوپاپ اطمینان دست گذاشته!»

یکی از حضار دیگر:«حالا دیگ زودپزی هم نترکیده.»

من:«همین که هر 10 سال یک‌بار می‌ترکیده و الان شده چهارسال یک‌بار و مدتش داره کوتاه‌تر میشه!»

عزیزی:«من بهت گفتم که اینا کف روی آبه.»

من:«ببینید آقای عزیزی قانون اساسی واضح و مشخص است. هرگونه اعتراض و تجمع چنانچه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد است. حالا این قانون را آمده‌اند مقید کرده‌اند به قانون احزاب، قبول! سوال من این‌جاست که [صدای آقای عزیزی با بلندگو غالب می‌شود] اگر بگذارید کلام بنده منعقد بشه، ممنون میشم. چون صدای شما هم غلبه داره، اگر اجازه بدید سوالم رو کامل بپرسم ممنون میشم.»

عزیزی:«بابا تو ول نمی‌کنی.»

من:«نه بحث من اینه که آخه مهمه دیگه، کسی که داره کف دانشگاه به بچه بسیجی‌ها فحش میده معلومه یه خشمی داره. این خشم ذره ذره تو این سال‌ها جمع شده و الان در قالب فحش نمود پیدا کرده. اینا رو من دارم زیره می‌برم به کرمون. قطعا خودتون می‌دونید. اما بحث من اینه که کجا تبعیت در نظر از ولایت واجب است؟ آنچه واجب است [تازه آنان که قائل به نظریه ارزشمند حضرت امام باشند] تبعیت در عمل است. خود حضرت آقا در ماجرای نخست وزیری آقای میرحسین موسوی، نظرشان با امام متفاوته. میگن حکم بدید من در عمل تابع، ولی در نظر مخالفم. اتفاقا مخالفت‌شان را هم ابراز می‌کنند با حضرت امام. بحث اینجاست که من متوجه نمی‌شم چرا آقای عزیزی باید همچنین حرفی بزنه! برای مثال بنده به شخصه در مورد مدارس سمپاد با نظر رهبری مخالفم. مدرسه‌ی سمپادی را آتش نمی‌زنم. اگر جایی هم کمکی از دستم بربیاد و جزو وظیفه‌ی سازمانی‌ام باشد، چاکر مدرسه‌ی سمپاد هستم. ولی این حق را دارم که در نشریه‌ای علیه مدرسه‌ی سمپاد بنویسم دیگه! این حق را دارم یا ندارم؟!»

عزیزی:«علیه مدارس سمپاد بنویس، ولی علیه رهبری ننویس. چه کار داری که رهبری چی چی گفته؟»

من:«خب علیه نظر رهبریه دیگه!»

عزیزی:«اگر اینجوری باشه که بعدش یه عده هم سوء استفاده می‌کنند. هرکسی می‌خواهد هر نظری رو برداره علیه [جمله ناتمام می‌ماند] دیگه سنگ روی سنگ بند نمیشه. حد و خط قرمزی رعایت نمیشه. همین میشه که دانشجو وسط دانشگاه شعار میده مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر»

من:«نه. این رویکردِ صفر و صدیِ شما که یا سفتِ سفتِ امنیتی برخورد کنیم تا دانشجو بشینه سر جاش یا اگر ولش کنیم قرار است فحش نظام و آقا بدهد، نتیجه‌اش شده همین! با این تصور شما، یه مقداری از اتفاقات امروز و این ایام را ناشی از این تفکر می‌دانم، باکمال احترام خدمتتون. که برخوردهای سلیقه‌ای می‌شود در قانون. یعنی ما قانون مشخص و واضح داریم. طرف به علت اینکه فهمش اینه، سلیقه‌اش اینه یا به هر دلیلی دوست نداره و قدرت اعمال نفوذ داره، سوء استفاده می‌کنه!»

عزیزی:«نظر شماست.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا