داستانی

اشک شیرین

اشک شیرین

هوالحق روی زیلوی زبر گوشه‌ی اتاق، که به سختی زیر نور مهتاب آبی می‌نمود، نشسته بود و غرولند می‌کرد: «فشارم…
فغان سنگ

فغان سنگ

گفتم بله ولی ذهنم درگیر شد! علت تاکید پسرک روی خارجی اش چه بود؟ چرا خود را خارجی می دانست؟…
دندان پزشک با وجدان

دندان پزشک با وجدان

دکتر که بوی شرمندگی پدر به مشامش خورده بود گفت:«دندانش حیف است! هنوز کار می کند. چرا بکشید؟! درستش می…
دکمه بازگشت به بالا